قضاوت

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های  شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد،

زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

"یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.."

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!منبع:ایران ایران 

برداشت شما در مورد این داستان چیه؟

نظرات 23 + ارسال نظر
آن شرلی شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ

کاش خدا یکی از این مردها را هم نصیب ما میکرد چند وقتی است شیشه ها را غبار گرفته کسی نیست تمیزشان کند
میشه آدرس این آقاهه رو به ما بدی
جالب بود

ربولی حسن کور

آنی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ق.ظ

این آدرس که دادی فایده نداشت
تازه به ما گیر میدهد که وسواس داری شیشه ها به این تمیزی
کس بهتری سراغ نداشتی اینا که خودمان می دانستیم
تازه کلی از کارهاشو ما باید انجام بدیم

شایدم مشکل از خمسایه شما باشه که لاسارو کقیف میشورن .
ما دخالت نمی کنیم................

زندگی جاریست... یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:17 ق.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلام
اولش فکر کردم تبلیغ پودر رختشوئی چیزی هست ! گفتم الان از خانومه میپرسن مارکش چیه ؟ اونم میگه : حمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد!

مگه حمید پودر رختشوییم داره
دی

الهه یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:00 ق.ظ http://myeli.blogsky.com/

گاهی نگاه را باید شست

گاهی هم شیشه را

نفیسه یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ق.ظ http://dr_nafiseh65.persianblog.ir

سلام..

چه داستان عبرت آموزی... فکر کنم اون خانومه که زود قضاوت می کنه منم

/////
شبیه شماست
خیلیامون این طوری هستیم

سمیرا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

برداشت من

چه برداشت طویلی.......

یاس سپید یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ب.ظ http://seyleashk.persianblog.ir/

به نظرم مسئله قضاوت نیست. مشکل اینجاست که ما عیب های دیگران رو می بینیم ولی عیوب خودمون رو نه! ما عادت داریم به ایراد گرفتن از همه ولی اکثرمون حتی یه بار هم نشده که به فکر ایرادهای خودمون بیفتیم! من که از اول داستان داشتم فک می کردم این خانم خودش چه طور لباسارو می شوره!

بله حق با شماست
زود قضاوت کردنم یه نوع عیبه که ما خودمان داریم
تفکرمادرشوهرانه دارین که به کارای عروسشون از همه چی بیشتر حساسن...دی

کوتلاس یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ب.ظ

باحال بود. همیشه ما به جای اینکه عیب خودمون ببینیم سعی میکنیم نقایص وومشکلاتمونو به دیگران نسبت بدیم. حالا اینارو بیخیال. این آهنگت منو دیوونه کرده. منم میخام لطفا

حق با شماست
بفرما:
<P><EMBED title="Use the buttons to stop or play the music"
pluginspage=http://www.macromedia.com/shockwave/download/index.cgi?P1_Prod_Versionfiltered=ShockwaveFlash
src=http://sara.malakut.org/archives/Setar-Piano-Sam.swf width=125
height=49 type=application/x-shockwave-flash QUALITY="high" LOOP="true"
PLAY="true" bgcolor="#FFFFFF"></P>

دکی بارونی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:01 ب.ظ http://golibarayeto.blogfa.com

من هم با یاس سپید موافقم. مثلا در روابط قبل از اینکه عیوب دیگران رو بگیم خوب فکر کنیم ببینیم شاید عیب از خودمونه که دیگران همچین رفتاری با ما دارن.

به عبارتی اول به خودمون رجوع منیم بعد به دیگران.ممنون

تبسم یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:49 ب.ظ http://tabassom2.blogfa.com

بامزه بود میگن کافر همه را مثه خودش میبینه .این یکی دیگه به خودش اعتماد کامل داشته بیچاره مرده چقدم زن ذلیل بوده

بی چاره مرده

یک دانشجوی پزشکی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:39 ب.ظ

اول عرض کنیم ما هوای آبجیمون رو داریم!خواستیم گفته باشیم.بله!
اصلا هم تفکر مادرشوهرانه اون هم از نوع حساس و.......... نداره
ولی از کجا معلوم شاید از بیرون این بار رخت هارو می دید نه از پشت پنجره!
ولی جدا از شوخی.

چشم ها راباید شست/ جور دیگر باید دید

یه هو به خاطرم خطور کرد مادرشوهر...
نقطه جالبی رو اشاره کردین ...شاید

میثم کریمی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:00 ب.ظ http://damavande-paydar.blogfa.com

به جای اینکه عیب خودمون ببینیم سعی میکنیم نقایص وومشکلاتمونو به دیگران نسبت بدیم.
به ما هم سری بزن

آره دیگه همینطوره
حتما میام منتظر باشین

علی راد یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:39 ب.ظ http://novin21.blogsky.com

سلام رفیق
یه نظر من اون مرد جوون بجای تمیز کردن پنجره ها باید شیشه ی عینک بدبینی خانمش رو تمیز کنه.

ایده قشنگی بود مثلا شوهره می گفت امروز شیشه عینک تورو پاک کردم ..فک کن<

رها یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ب.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

در واقع شعر سهراب رو بادآوری میکنه
چشم ها را باید شست..جور دیگر باید دید...

سلام. بادآوری یا یادآوری..دی
باید شست..

رها یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

همون یادآوری...تند تند نوشتم غلط املایی داشت...!
در مورد دست دادن هم به نظر من خیلی پسر خاله بودن نمی خواد البته برخود هر کسی فرق میکنه اما من هر کسی رو میبینم باهاش دست میدم به نشانه سلام علیک و اینا...یعنی نه هرکسی اما اگه کسی مهمونم باشه یا مهمون کسی باشم باهاش دست میدم توی دانشگاه کمنر همچین چیزی پیش میاد اما اونم که گفتم بیرون دانشگاه بود...

دست دادن با نا محرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشبختانه تو فرهنگ حداقل ما چنین چیزایی نیست

رها دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

گفتم که برخورد هرکسی یک کمی فرق میکنه!!!

نمی دونم ولی تو شهرما اصلا چنین چیزایی مرسوم نیست

رها دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ق.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

میگم شما یه نظر گذاشتن واسه پست قبلی من
i dont know about them خوب این مال همونه که راجع به نویده ؟؟؟
راجع بخ جوابتون به کامنتم هم مگه نگفتن هم شهری واینا ؟؟؟ که منم گفتم من تهرانم اما شاید نوید همشهری شما باشه...نوید که اینجوری بود همون موضوع دست دادن و اینا !!!!!

منظورم جواب کامنتتون بود که گفتین تو گزینه جوان گفته...
چفدر کش داده شد(دست دادن. نوید)....

رها دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

منتظر همون خبری ام که در راهه !!!

منتظر می مانیم

یاس سپید دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 ق.ظ http://seyleashk.persianblog.ir/

راس میگه من تفکر مادرشوهرانه و اینا ندارم!
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید!!!

شرمنده
اینم عواقب رک بودنه دیگه .هرچی به فکرم اومئ اونو رو میکنم

حنیف دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:37 ق.ظ

سلام اگر تکرار مکررات باشد بازهم میارزد به اینکه بگوییم: چشمها را باید شست/جور دیگر باید دید.
ممنون از سایت خوب شما. ضمنا این آهنگ زمینه که با تکنوازی سه تارش حالی بهمان داد را چگونه میتوان دانلود کرد. متشکرم

سلام
ممنون که تو نظر دادین
این آهنگی که گفتین فقط من کدشو دارم.اگه خواستین بگین کدشو بنویسم

دریا دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:42 ق.ظ

یه سوال پرسیدم ازتون. اما اشتباهی توی کامنتای پست قبلی گذاشتم لطفا بخونین

بله دیدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگه منظورتون خرید پارچه و منسوجات باشه که خیلی ارزونتر از کشورمونه پیشنهاد می کنم مجتمع تجاری جواهر رو برین یک مجتمع بزرگیه که توش میشه از هر مارکی خرید کرد در ضمن یکی از طبقات بالای این مجتمع هم اختصاص داره به فست فود این جور چیزا که خیلی تعریف میکنن
از دیگر مراکز تجاری استانبول میشه به « آک مرکزی »وهمچنین«گالربا »اشاره کرد.علاوه بر اینها خیابان ایشان تاشی محل خرید خوبیه ولی نباید آخرهفته ها برین که خیلی شلوغ میشه.
یه پیشنهاد دیگه هم دارم اینه که با خودتون هرچقدر میتونین پسته ببرین و اونجا بفروشین می تونین از این بابت پول خیلی خوبی به دست بیارین

maryam سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:50 ب.ظ

dastane jalebi bood
ma adama age vaghan eybhaye khodemono midonistim hargez hazer nemishodim dar morede eybhaye digaran ghezavat konim
dar panahe khoda movafagh bashid

حق باشماست .اول باید آدم غیبای خودشو برطرف کنه
ممنون
شما هم موفق باشین

sara پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ

وبلاگتون قشنگه
این داستانهای کوتاه قشنگ ترش کرده

خواهش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد