ژاپن چگونه ژاپن شد؟(حتما بخوانید)

ژاپن چگونه ژاپن شد؟

یک کارگر ژاپنی در پاسخ " چه انگیزه ای باعث شده است که وی سالانه حدود هفتاد پیشنهاد فنی به کارخانه بدهد ؟ " جواب داد : این کار به من این احساس را می دهد که شخص مفیدی هستم ، نه موجودی که جز انجام یک سلسله کارهای عادی روزمره فایده دیگری ندارد.

 مسئولین با کارگرها خوب وصمیمی بودند وکارگرها هم از آنها اطاعت می کردند . مسئولین در آنجا به همه افراد توجه

 می کردند . در آنجا مسئولین رفتارشان به گونه ای بود که کارگر به کارش علاقمند می شد ، به نحوی که اگر یک روز سر کارش نمی آمد دلش برای همکاران ، محل کار وحتی دستگاهی که با آن کار می کرد تنگ می شد . مسئول ، وقتی می خواست کاری را به کسی بسپارد ، نخست ساعتی آن کار را با وی انجام می داد وقتی مطمئن می شد وی آن کار را یاد گرفته است می پرسید: بروم ؟ و سپس می رفت . آنها هیچ وقت نمی گغتند بیا این کار را انجام بده ، می گفتند ممکن است به ما کمک کنید ؟ یا می گفتند بیایید این کار را با هم انجام دهیم . مدیران سعی می کردند الگوی رفتاری کارکنان باشند . مثلا مدیر وقتی می دید قسمتی از کارخانه کثیف است یک حوله سفید به پیشانی می بست و آنجا را جارو می کرد . در آنجا حتی اعضای خانواده صاحب کارخانه هم دوشادوش کارکنان کار می کردند . هیچکس از صاحب کارش نمی ترسید . همه سعی می کردند کار خوب ارائه دهند و از این می ترسیدند که کارشان خراب شود ودیگران فکر کنند که فلانی کارش بد است . اگر کاری خراب می شد مدیر داد و فریاد راه نمی انداخت و کارگر را جلوی دیگران خوار نمی کرد ، بلکه برای او به آرامی شرح می داد که بهتر نیست کار را به این طریق انجام می دادی ؟ اگر در ماه کسی غیبت نمی کرد و کارش را خوب انجام می داد مبلغ قابل توجهی به او پاداش می دادند . این باعث می شد کارگر تشویق شود و مرتب و منظم سرکارش حاضر شود .

زمانی برای صحبت کردن و ارتباط با کارگر در نظر گرفته می شد . سرپرست لحظاتی را در حین کارکردن به بهانه آموزش دادن با کارگر حرف می زد تا روحیاتش را بهتر بشناسد . کارگر وقتی مشکلی داشت با سرپرست خود صحبت می کرد تا مشکلات برای حل به بالاتر انعکاس پیدا کند . وقتی به اضافه کاری نیاز بود مستقیم به کسی نمی گفتند اضافه کار بمانید بلکه صبح در حین صحبت به یک نفر می گفتند امروز کار زیاد است و افراد دیگر به خود اجازه نمی دادند محیط را ترک کنند ، می ماندند تا کار را به اتمام برسانند . صاحب کارخانه هیچوقت لفظ کارگرهایم ، یا کارخانه ام را به کار نمی برد . آنجا از یک کارگر معمولی تا صاحب کارخانه همه لفظ کارخانه مان را به کار می بردند . وقتی سودی وارد کارخانه می شد این سود نسبت به میزان حقوق بین همه توزیع می شد. در آنجا کارگران معتقدند اگر خوب کار کنند سود کارخانه بیشتر می شود اگر سود بیشتر شود شرکتشان گسترش می یابد شرکت که گسترش یابد اعتبارشان در کشور بالا می رود . لذا همه دست به دست هم تلاش می کنند . دنیای آنها دنیای همدلی و همکاری است . آنها تعطیلاتی دارند به اسم «گلدن ویک» که تقریبا هر چهار ماه در کل ژاپن، چند روز کارخانجات تعطیل است . مسئولین کارخانه یک شب قبل از تعطیلی ، همه کارگران را جمع می کنند و می روند بیرون، جشن کوچکی می گیرند و وقتی می خواهند حقوق کارگران را بدهند از آنها قدر دانی می کنند و این حسن نیت باعث می شود که حتی خارجی ها هم برای آنها خوب کار کنند.

 

با آنکه در شرکت های تولیدی ژاپن ، قسمتی وجود دارد به نام کنسا (کنترل کیفی ) ، که این قسمت نبض هر کارخانه است ، هر فردی سعی می کند کنترل کننده کار فرد قبلی باشد لذا همه سعی می کنند قطعه خوب و بی نقص ارائه دهند . کارگری که قطعه ای را تولید می کند به چشم یک خریدار به آن نگاه می کند . اگر کاری خراب شود کسی از صاحب کارش نمی ترسد بلکه چون می داند نفر بعدی که برای مرحله بعدی کار را تحویل می گیرد مجددا کنترل می کند و اگر کار ایراد داشته باشد آن را عودت می دهد، سعی می کند کار را به بهترین شکل انجام دهد . در واقع در خط تولید ، هر بخش نسبت به بخش دیگر مثل مشتری است.

 

برای حفظ روحیه کارکنان محل کار معمولا در اماکن آفتابگیر و مشرف به مناظر طبیعی احداث می شود و ناهارخوری را هم در قسمت فوقانی و دارای چشم انداز بنا می کنند.

 

در آنجا از کارکنان می پرسند به نظر شما امروز کار را چگونه انجام دهیم تا در کار پیشرفت داشته باشیم . مسئولین در آنجا ادعا نمی کنند که همه کارها را فقط خودشان بلدند تا کارگرها بتوانند به راحتی نظر بدهند . اگر کسی پیشنهادی برای تسهیل در کار و افزایش بهره وری ارائه دهد با او آنقدر خوب برخورد می شود که شخص مرتبا به دنبال ارئه نظر در جهت ارتقای کارش است و اگر کسی پیشنهادی بدهد که عملی باشد با دادن جایزه از او تقدیر می شود .

اگر کارگری در حین کار متوجه شود قطعه ای اندازه یک دهم میکرون ایراد دارد ، سریع به صاحب کار اطلاع می دهد . صاحب کار ، به مدیر شرکت تامین کننده قطعه اطلاع می دهد . آن مدیر حتی اگر با کارخانه فاصله زیادی داشته باشد خودش را در همان روز به کارخانه می رساند تا عذر خواهی و جبران کند .

هیئتی برای یک دوره آموزشی به کارخانه تویوتا ژاپن رفته بودند . آنها تعریف می کنند که : ما با مشاهده خطوط تولید ، نظم و انضباط حاکم ، روش کار، نحوه تولید ، و ... چنان به شعف آمده بودیم که به فیلمبرداری مشغول شدیم . اما مدرس ما به ما گفت : فیلمبرداری و سپس دیدن آن به شما چیزی نخواهد آموخت و فقط جنبه نمایشی دارد . شما باید چیزی ورای آنچه می بینید، را ببینید! آنچه که قابل رویت نیست، و آن روح حاکم بر محیط کار است !

 

 ژاپنی ها گرایش دارند که خود را با کارشان هماهنگ کنند . هنگامی که از آنان پرسیده شود شما کی هستید ؟ در پاسخ به ترتیب نام خود و نام شرکت یا سازمانی که در آن کار می کنند را خواهند گفت . حتی یک استاد دانشگاه که اقتصاددان است ،خواهد گفت : من استاد دانشگاه توکیو هستم . ژاپنی ها چون خود را عضو جامعه سازمانی می پندارند از کار اضافه برای شرکتشان سرباز نخواهند زد و هرگاه لازم باشد کارهای شخصی خود را فدا خواهند کرد . هنگامی که در آمد شرکت ناچیز باشد ، آنان به افزایش دستمزد اندک تن خواهند داد ، زیرا آنان خوب می دانند که اگر شرکتشان نتواند به دلیل دستمزدهای بالا به رشد ثابتی

تفاوت مردم کشورهای توسعه یافته وتوسعه نیافته

   پیامهای مدیریتی

 

مردم کشورهای پیشرفته

                 یک عمر زندگی میکنندبه امید اینکه یک روز خواهند مرد

مردم کشورهای جهان سوم

               هر روز میمرند به امید اینکه یک روز زندگی خواهند کرد

صد سخن از کلمات پیامبر (ص)


صد سخن از کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم




. 1 هر چه فرزند آدم پیرتر می‏شود ، دو صفت در او جوانتر می‏گردد : حرص‏
و آرزو .
. 2 دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند ، امت من صلاح می‏یابد و
اگر فاسد شوند ، امت من فاسد می‏شود : علما و حکام .
. 3 شما همه شبان و مسؤول نگاهبانی یکدیگرید .
. 4 نمی‏توان همه را به مال راضی کرد اما به حسن خلق ، می‏توان .
. 5 ناداری بلاست ، از آن بدتر ، بیماری تن ، و از بیماری تن دشوارتر ،
بیماری دل .
. 6 مؤمن ، همواره در جستجوی حکمت است .
. 7 از نشر دانش نمی‏توان جلو گرفت .
. 8 دل انسانی همچو پری است که در بیابان به شاخه درختی آویزان باشد ،
از وزش بادها دائم در انقلاب است و زیر و رو می‏شود .
. 9 مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند .
. 10 رهنمای به کار نیک ، خود کننده آن کار است .
. 11 هر دل سوخته‏ای را عاقبت پاداشی است .
. 12 بهشت زیر قدمهای مادران است .
. 13 در رفتار با زنان ، از خدا بترسید و آنچه درباره آنان شاید ، از
نیکی دریغ ننمائید .
. 14 پروردگار همه یکی است و پدر همه یکی . همه فرزند آدمید و آدم از
خاک است . گرامی‏ترین شما نزد خداوند ، پرهیزکارترین شماست .
. 15 از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن ، نادانی و حاصل آن ، پشیمانی است‏
.
. 16 بدترین مردم کسی است که گناه را نبخشد و از لغزش چشم نپوشد و
باز از او بدتر کسی است که مردم از گزند او در امان و به نیکی او
امیدوار نباشند .
. 17 خشم مگیر و اگر گرفتی ، لختی در قدرت کردگار بیندیش .
. 18 چون تو را ستایش کنند ، بگو ای خدا مرا بهتر از آنچه گمان دارند
بساز و آنچه را از من نمی‏دانند بر من ببخش و مرا مسؤول آنچه می‏گویند
قرار مده .
. 19 به صورت متملقین ، خاک بپاشید .
. 20 اگر خدا خیر بنده‏ای را اراده کند ، نفس او را واعظ و رهبر او
قرار می‏دهد .
. 21 صبح و شامی بر مؤمن نمی‏گذرد مگر آنکه بر خود گمان خطا ببرد .
. 22 سخت‏ترین دشمن تو ، همانا نفس اماره است که در میان دو پهلوی تو
جا دارد .
. 23 دلاورترین مردم آن است که بر هوای نفس ، غالب آید .
. 24 با هوای نفس خود نبرد کنید تا مالک وجود خود گردید .
. 25 خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خود ، او را از توجه به عیوب‏
دیگران باز دارد .
. 26 راستی به دل آرامش می‏بخشد و از دروغ ، شک و پریشانی می‏زاید .
. 27 مؤمن آسان انس می‏گیرد و مأنوس دیگران می‏شود .
. 28 مؤمنین همچو اجزاء یک بنا ، همدیگر را نگاه می‏دارند .
. 29 مثل مؤمنین در دوستی و علقه به یکدیگر ، مثل پیکری است که چون‏
عضوی از آن به درد بیاید ، باقی اعضا به تب و بی خوابی دچار می‏شوند .
. 30 مردم مانند دندانه‏های شانه ، با هم برابرند .
. 31 دانش جوئی بر هر مسلمانی واجب است .
. 32 فقری سخت‏تر از نادانی و ثروتی بالاتر از خردمندی و عبادتی والاتر
از تفکر نیست .
. 33 از گهواره تا به گور ، دانشجو باشید .
. 34 دانش بجوئید گرچه به چین باشد .
. 35 شرافت مؤمن در شب زنده‏داری و عزت او در بی نیازی از
دیگران است .
. 36 دانشمندان ، تشنه آموختن‏اند .
. 37 دلباختگی ، کر و کور می‏کند .
. 38 دست خدا با جماعت است .
. 39 پرهیزکاری ، جان و تن را آسایش می‏بخشد .
. 40 هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگی کند ، چشمه حکمت از دلش به‏
زبان جاری خواهد شد .
. 41 با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند
پسندیده‏تر است .
. 42 بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .
. 43 دانش را به بند نوشتن در آورید .
. 44 تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ،
دل درست نخواهد بود .
. 45 تا عقل کسی را نیازموده‏اید ، به اسلام آوردن او واقعی نگذارید .
. 46 تنها به عقل می‏توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهی‏
است .
. 47 زیان نادانان ، بیش از ضرری است که تبهکاران به دین می‏رسانند .
. 48 هر صاحب خردی از امت مرا چهار چیز ضروری است : گوش دادن به‏
علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .
. 49 مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمی‏شود .
. 50 من برای امت خود ، از بی تدبیری بیم دارم نه از فقر .
دیگران است .
. 36 دانشمندان ، تشنه آموختن‏اند .
. 37 دلباختگی ، کر و کور می‏کند .
. 38 دست خدا با جماعت است .
. 39 پرهیزکاری ، جان و تن را آسایش می‏بخشد .
. 40 هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگی کند ، چشمه حکمت از دلش به‏
زبان جاری خواهد شد .
. 41 با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند
پسندیده‏تر است .
. 42 بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .
. 43 دانش را به بند نوشتن در آورید .
. 44 تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ،
دل درست نخواهد بود .
. 45 تا عقل کسی را نیازموده‏اید ، به اسلام آوردن او واقعی نگذارید .
. 46 تنها به عقل می‏توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهی‏
است .
. 47 زیان نادانان ، بیش از ضرری است که تبهکاران به دین می‏رسانند .
. 48 هر صاحب خردی از امت مرا چهار چیز ضروری است : گوش دادن به‏
علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .
. 49 مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمی‏شود .
. 50 من برای امت خود ، از بی تدبیری بیم دارم نه از فقر .
. 53 تملق ، خوی مؤمن نیست .
. 54 نیرومندی به زور بازو نیست ، نیرومند کسی است که بر خشم خود
غالب آید .
. 55 بهترین مردم ، سودمندترین آنان به حال دیگرانند .
. 56 بهترین خانه شما آن است که یتیمی در آن به عزت زندگی کند .
. 57 چه خوب است ثروت حلال در دست مرد نیک .
. 58 رشته عمل ، از مرگ بریده می‏شود مگر به سه وسیله : خیراتی که‏
مستمر باشد ، علمی که همواره منفعت برساند ، فرزند صالحی که برای والدین‏
دعای خیر کند .
. 59 پرستش کنندگان خدا سه گروهند : یکی آنان که از ترس ، عبادت‏
می‏کنند و این عبادت بردگان است ، دیگر آنان که به طمع پاداش ، عبادت‏
می‏کنند و این عبادت مزدوران است ، گروه سوم آنان که به خاطر عشق و
محبت ، عبادت می‏کنند و این عبادت آزادگان است .
. 60 سه چیز نشانه ایمان است : دستگیری با وجود تنگدستی ، از حق خود
به نفع دیگری گذاشتن ، به دانشجو علم آموختن .
. 61 دوستی خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود .
. 62 آفت دین سه چیز است : فقیه بدکار ، پیشوای ظالم ، مقدس نادان .
. 63 مردم را از دوستانشان بشناسید ، چه ، انسان همخوی خود را به دوستی‏
می‏گیرد .
. 64 گناه پنهان ، به صاحب گناه زیان می‏رساند ، گناه آشکار ، به جامعه‏
.
. 65 در بهبودی کار دنیا بکوشید اما در کار آخرت چنان کنید که گوئی‏
فردا رفتنی باشید .
. 66 روزی را در قعر زمین بجوئید .
. 67 چه بسا که از خودستائی ، از قدر خود می‏کاهند و از فروتنی ، بر
مقام خود می‏افزایند .
. 68 خدایا ! فراخترین روزی مرا در پیری و پایان زندگی کرامت فرما .
. 69 از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و
نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد ، او را همسر انتخاب کند .
. 70 صاحب قدرت ، آن را به نفع خود به کار می‏برد .
. 71 سنگین‏ترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده می‏شود ، خوشخوئی است .
. 72 سه امر ، شایسته توجه خردمند است : بهبودی زندگانی ، توشه آخرت‏
، عیش حلال .
. 73 خوشا کسی که زیادی مال را به دیگران ببخشد و زیادی سخن را برای‏
خود نگاهدارد .
. 74 مرگ ، ما را از هر ناصحی بی‏نیاز می‏کند .
. 75 اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانی در عاقبت !
. 76 عالم فاسد ، بدترین مردم است .
. 77 هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامی بدارند ، باید
منتظر بلائی بود .
. 78 نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد .
. 79 زیبائی شخص ، در گفتار اوست .
. 80 عبادت ، هفت گونه است که از همه والاتر ، طلب روزی حلال است .
. 81 نشانه خوشنودی خدا از مردمی ، ارزانی قیمتها و عدالت حکومت‏
آنهاست .
. 82 هر قومی شایسته حکومتی است که دارد .
. 83 از ناسزا گفتن ، بجز کینه مردم ، سودی نمی‏بری .
. 84 پس از بت پرستیدن ، آنچه به من نهی کرده‏اند ، در افتادن با مردم‏
است .
. 85 کاری که نسنجیده انجام شود ، بسا که احتمال زیان دارد .
. 86 آنکه از نعمت سازش با مردم محروم است ، از نیکیها یکسره محروم‏
خواهد بود .
. 87 از دیگران چیزی نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد .
. 88 خداوند دوست ندارد که بنده‏ای را بین یارانش ، با امتیاز مخصوص‏
ببیند .
. 89 مؤمن ، خنده‏رو و شوخ است ، و منافق ، عبوس و خشمناک .
. 90 اگر فال بد زدی ، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردی ،
فراموش کن و اگر حسود شدی ، خوددار باش .
. 91 دست یکدیگر را به دوستی بفشارید که کینه را از دل می‏برد .
. 92 هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد ، مسلمان نیست .
. 93 خوشروئی کینه را از دل می‏برد .
. 94 مبادا که ترس از مردم ، شما را از گفتن حقیقت باز دارد ! .
. 95 خردمندترین مردم ، کسی است که با دیگران بهتر بسازد .
. 96 در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار بگیرد . با
یکدیگر در تماس باشید تا بهم مهربان شوید .
. 97 هنگام مرگ ، مردمان می‏پرسند از ثروت چه باقی گذاشته ؟ فرشتگان‏
می‏پرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده ؟ .
. 98 منفورترین حلالها نزد خداوند ، طلاق است .
. 99 بهترین کار خیر ، اصلاح بین مردم است .
. 100 خدایا مرا به دانش ، توانگر ساز و به بردباری ، زینت بخش .