صد سخن از کلمات پیامبر (ص)


صد سخن از کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم




. 1 هر چه فرزند آدم پیرتر می‏شود ، دو صفت در او جوانتر می‏گردد : حرص‏
و آرزو .
. 2 دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند ، امت من صلاح می‏یابد و
اگر فاسد شوند ، امت من فاسد می‏شود : علما و حکام .
. 3 شما همه شبان و مسؤول نگاهبانی یکدیگرید .
. 4 نمی‏توان همه را به مال راضی کرد اما به حسن خلق ، می‏توان .
. 5 ناداری بلاست ، از آن بدتر ، بیماری تن ، و از بیماری تن دشوارتر ،
بیماری دل .
. 6 مؤمن ، همواره در جستجوی حکمت است .
. 7 از نشر دانش نمی‏توان جلو گرفت .
. 8 دل انسانی همچو پری است که در بیابان به شاخه درختی آویزان باشد ،
از وزش بادها دائم در انقلاب است و زیر و رو می‏شود .
. 9 مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند .
. 10 رهنمای به کار نیک ، خود کننده آن کار است .
. 11 هر دل سوخته‏ای را عاقبت پاداشی است .
. 12 بهشت زیر قدمهای مادران است .
. 13 در رفتار با زنان ، از خدا بترسید و آنچه درباره آنان شاید ، از
نیکی دریغ ننمائید .
. 14 پروردگار همه یکی است و پدر همه یکی . همه فرزند آدمید و آدم از
خاک است . گرامی‏ترین شما نزد خداوند ، پرهیزکارترین شماست .
. 15 از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن ، نادانی و حاصل آن ، پشیمانی است‏
.
. 16 بدترین مردم کسی است که گناه را نبخشد و از لغزش چشم نپوشد و
باز از او بدتر کسی است که مردم از گزند او در امان و به نیکی او
امیدوار نباشند .
. 17 خشم مگیر و اگر گرفتی ، لختی در قدرت کردگار بیندیش .
. 18 چون تو را ستایش کنند ، بگو ای خدا مرا بهتر از آنچه گمان دارند
بساز و آنچه را از من نمی‏دانند بر من ببخش و مرا مسؤول آنچه می‏گویند
قرار مده .
. 19 به صورت متملقین ، خاک بپاشید .
. 20 اگر خدا خیر بنده‏ای را اراده کند ، نفس او را واعظ و رهبر او
قرار می‏دهد .
. 21 صبح و شامی بر مؤمن نمی‏گذرد مگر آنکه بر خود گمان خطا ببرد .
. 22 سخت‏ترین دشمن تو ، همانا نفس اماره است که در میان دو پهلوی تو
جا دارد .
. 23 دلاورترین مردم آن است که بر هوای نفس ، غالب آید .
. 24 با هوای نفس خود نبرد کنید تا مالک وجود خود گردید .
. 25 خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خود ، او را از توجه به عیوب‏
دیگران باز دارد .
. 26 راستی به دل آرامش می‏بخشد و از دروغ ، شک و پریشانی می‏زاید .
. 27 مؤمن آسان انس می‏گیرد و مأنوس دیگران می‏شود .
. 28 مؤمنین همچو اجزاء یک بنا ، همدیگر را نگاه می‏دارند .
. 29 مثل مؤمنین در دوستی و علقه به یکدیگر ، مثل پیکری است که چون‏
عضوی از آن به درد بیاید ، باقی اعضا به تب و بی خوابی دچار می‏شوند .
. 30 مردم مانند دندانه‏های شانه ، با هم برابرند .
. 31 دانش جوئی بر هر مسلمانی واجب است .
. 32 فقری سخت‏تر از نادانی و ثروتی بالاتر از خردمندی و عبادتی والاتر
از تفکر نیست .
. 33 از گهواره تا به گور ، دانشجو باشید .
. 34 دانش بجوئید گرچه به چین باشد .
. 35 شرافت مؤمن در شب زنده‏داری و عزت او در بی نیازی از
دیگران است .
. 36 دانشمندان ، تشنه آموختن‏اند .
. 37 دلباختگی ، کر و کور می‏کند .
. 38 دست خدا با جماعت است .
. 39 پرهیزکاری ، جان و تن را آسایش می‏بخشد .
. 40 هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگی کند ، چشمه حکمت از دلش به‏
زبان جاری خواهد شد .
. 41 با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند
پسندیده‏تر است .
. 42 بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .
. 43 دانش را به بند نوشتن در آورید .
. 44 تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ،
دل درست نخواهد بود .
. 45 تا عقل کسی را نیازموده‏اید ، به اسلام آوردن او واقعی نگذارید .
. 46 تنها به عقل می‏توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهی‏
است .
. 47 زیان نادانان ، بیش از ضرری است که تبهکاران به دین می‏رسانند .
. 48 هر صاحب خردی از امت مرا چهار چیز ضروری است : گوش دادن به‏
علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .
. 49 مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمی‏شود .
. 50 من برای امت خود ، از بی تدبیری بیم دارم نه از فقر .
دیگران است .
. 36 دانشمندان ، تشنه آموختن‏اند .
. 37 دلباختگی ، کر و کور می‏کند .
. 38 دست خدا با جماعت است .
. 39 پرهیزکاری ، جان و تن را آسایش می‏بخشد .
. 40 هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگی کند ، چشمه حکمت از دلش به‏
زبان جاری خواهد شد .
. 41 با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند
پسندیده‏تر است .
. 42 بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .
. 43 دانش را به بند نوشتن در آورید .
. 44 تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ،
دل درست نخواهد بود .
. 45 تا عقل کسی را نیازموده‏اید ، به اسلام آوردن او واقعی نگذارید .
. 46 تنها به عقل می‏توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهی‏
است .
. 47 زیان نادانان ، بیش از ضرری است که تبهکاران به دین می‏رسانند .
. 48 هر صاحب خردی از امت مرا چهار چیز ضروری است : گوش دادن به‏
علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .
. 49 مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمی‏شود .
. 50 من برای امت خود ، از بی تدبیری بیم دارم نه از فقر .
. 53 تملق ، خوی مؤمن نیست .
. 54 نیرومندی به زور بازو نیست ، نیرومند کسی است که بر خشم خود
غالب آید .
. 55 بهترین مردم ، سودمندترین آنان به حال دیگرانند .
. 56 بهترین خانه شما آن است که یتیمی در آن به عزت زندگی کند .
. 57 چه خوب است ثروت حلال در دست مرد نیک .
. 58 رشته عمل ، از مرگ بریده می‏شود مگر به سه وسیله : خیراتی که‏
مستمر باشد ، علمی که همواره منفعت برساند ، فرزند صالحی که برای والدین‏
دعای خیر کند .
. 59 پرستش کنندگان خدا سه گروهند : یکی آنان که از ترس ، عبادت‏
می‏کنند و این عبادت بردگان است ، دیگر آنان که به طمع پاداش ، عبادت‏
می‏کنند و این عبادت مزدوران است ، گروه سوم آنان که به خاطر عشق و
محبت ، عبادت می‏کنند و این عبادت آزادگان است .
. 60 سه چیز نشانه ایمان است : دستگیری با وجود تنگدستی ، از حق خود
به نفع دیگری گذاشتن ، به دانشجو علم آموختن .
. 61 دوستی خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود .
. 62 آفت دین سه چیز است : فقیه بدکار ، پیشوای ظالم ، مقدس نادان .
. 63 مردم را از دوستانشان بشناسید ، چه ، انسان همخوی خود را به دوستی‏
می‏گیرد .
. 64 گناه پنهان ، به صاحب گناه زیان می‏رساند ، گناه آشکار ، به جامعه‏
.
. 65 در بهبودی کار دنیا بکوشید اما در کار آخرت چنان کنید که گوئی‏
فردا رفتنی باشید .
. 66 روزی را در قعر زمین بجوئید .
. 67 چه بسا که از خودستائی ، از قدر خود می‏کاهند و از فروتنی ، بر
مقام خود می‏افزایند .
. 68 خدایا ! فراخترین روزی مرا در پیری و پایان زندگی کرامت فرما .
. 69 از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و
نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد ، او را همسر انتخاب کند .
. 70 صاحب قدرت ، آن را به نفع خود به کار می‏برد .
. 71 سنگین‏ترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده می‏شود ، خوشخوئی است .
. 72 سه امر ، شایسته توجه خردمند است : بهبودی زندگانی ، توشه آخرت‏
، عیش حلال .
. 73 خوشا کسی که زیادی مال را به دیگران ببخشد و زیادی سخن را برای‏
خود نگاهدارد .
. 74 مرگ ، ما را از هر ناصحی بی‏نیاز می‏کند .
. 75 اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانی در عاقبت !
. 76 عالم فاسد ، بدترین مردم است .
. 77 هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامی بدارند ، باید
منتظر بلائی بود .
. 78 نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد .
. 79 زیبائی شخص ، در گفتار اوست .
. 80 عبادت ، هفت گونه است که از همه والاتر ، طلب روزی حلال است .
. 81 نشانه خوشنودی خدا از مردمی ، ارزانی قیمتها و عدالت حکومت‏
آنهاست .
. 82 هر قومی شایسته حکومتی است که دارد .
. 83 از ناسزا گفتن ، بجز کینه مردم ، سودی نمی‏بری .
. 84 پس از بت پرستیدن ، آنچه به من نهی کرده‏اند ، در افتادن با مردم‏
است .
. 85 کاری که نسنجیده انجام شود ، بسا که احتمال زیان دارد .
. 86 آنکه از نعمت سازش با مردم محروم است ، از نیکیها یکسره محروم‏
خواهد بود .
. 87 از دیگران چیزی نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد .
. 88 خداوند دوست ندارد که بنده‏ای را بین یارانش ، با امتیاز مخصوص‏
ببیند .
. 89 مؤمن ، خنده‏رو و شوخ است ، و منافق ، عبوس و خشمناک .
. 90 اگر فال بد زدی ، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردی ،
فراموش کن و اگر حسود شدی ، خوددار باش .
. 91 دست یکدیگر را به دوستی بفشارید که کینه را از دل می‏برد .
. 92 هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد ، مسلمان نیست .
. 93 خوشروئی کینه را از دل می‏برد .
. 94 مبادا که ترس از مردم ، شما را از گفتن حقیقت باز دارد ! .
. 95 خردمندترین مردم ، کسی است که با دیگران بهتر بسازد .
. 96 در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار بگیرد . با
یکدیگر در تماس باشید تا بهم مهربان شوید .
. 97 هنگام مرگ ، مردمان می‏پرسند از ثروت چه باقی گذاشته ؟ فرشتگان‏
می‏پرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده ؟ .
. 98 منفورترین حلالها نزد خداوند ، طلاق است .
. 99 بهترین کار خیر ، اصلاح بین مردم است .
. 100 خدایا مرا به دانش ، توانگر ساز و به بردباری ، زینت بخش .

 

اشعار ویژه محرم

زهره منظومه زهرا حسین
کشته ی افتاده به صحرا حسین
دست صبا زلف تورا شانه کرد
بر سر نی خنده مستانه کرد
کیست لب خشک ترک خورده ات
چشمه ای از زخم نمک خورده ات
روشنی خلوت شبهای من
بوسه بزن بر تب لبهای من
تازغم غربت تو تب کنم
یاد پریشانی زینب کنم
آه از آن لحظه که بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها
آه از آن لحظه که بر پیکرت
زخم کشیدند به شمشیرها
آه از آن لحظه که اصغر شکفت
در هدف چشم کمانگیرها
آه از آن لحظه که سجاد شد
هم نفس ناله زنجیرها
قم به حج رفته به حج رفته اند
بی تو در این وادیه کج رفته اند
کعبه تویی کعبه بجز سنگ نیست
آینه ای مثل تو بیرنگ نیست
آینه رهگزر صوفیان
سنگ نصیب گذر کوفیان
کوفه دم از مهر و وفا میزدند
شام تورا سنگ جفا میزدند
کوفه اگر آینه ات را شکست
شام از این واعقه طرفی نبست
کوفه اگر تیغ وتبرزین شود
شام اگر یکسره آذین شود
مرگ اگر اسب مرا زین کند
خون مرا تیغ تو تضمین کند
آتش پردیس نبرد مرا
تیغ اجل نیز نبرد مرا
بی سر و سامان توام یا حسین
دست به دامان توام یا حسین
جان علی سلسله بندم نکن
گردم از خاک بلندم نکن
عاقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کند
تربت تو بوی خدا میدهد
بوی حضور شهدا میدهد
ساقی لب تشنه لبی باز کن
سفره نان و رطبی باز کن
شمعه از درد دلت باز گو
نکته ای از نقطه آغاز گو
قوم به حج رفته چو باز آمدند
بر سر نعشت به نماز آمدند
قوم به حج رفته تورا کشته اند
پنجه به خوناب تو آوشته اند
سامریان شعبده بازی کنند
نفی رسولان حجازی کنند
مشعر حق عظم منا کرده ای
کعبه شش گوشه بنا کرده ای
تیر تنت را به مصاف آمد است
تیر سرت را به طواف آمد است
کیست شفا بخش دل ریش ما
مرحم زخم و غم و تشویش ما
کیست بجز یاد دل روی تو
سجده به محراب دو ابروی تو
بر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چه ها کرده ای
باز که هنگامه بر انگیختی
بر جگر شیعه نمک ریختی
کو کفنی تا که بپوشم تنت
تا گیرم دامنه دامنت
حج تو هر چند که تخیر داشت
لاکن هفتاد و دو تکبیر داشت
آری هفتاد و دو لبیک گو
عظم وضو کرده به خون گلو
اینان هفتاد دو قربانییند
که از اسر باده تو فانییند
هم نفسان حج حسینی کنید
پیروی از راه خمینی کنید
حج حسینی سفری سرخ بود
احرامش بال وپری سرخ بود
حج حسینی سفر کربلاست
نیت آن قربت رنج و بلاست