نزول

سلام 

دیروز با ماشین پدر جان داشتم از مغازه به سمت خونه می اومدم رادیو روشن کردم نزدیک افطار بود یه کارشناسی صحبت می کرد برام جالب بود خواستم اینجا هم بنویسم شاید برا شما هم مفید باشه: 

1- منزل یعنی نزول کردن(نزل): یعنی وقتی شوهر یا زن خانواده اگر در بیرون خانه کار می کند وقتی می خواد وارد خانه بشه باید نزول کنه یعنی تمام پست ومقامش دیگه نباید با خودش بیاره خونه. تو خونه باید متواضع تر باشه تا صمیمیت حاکم باشه.این مورد برا فردی هم که موقع اومدن همسرش به خانه تو خونه حضور داره هم صدق می کنه که می تونه با بلند شدن و احترام به فرد وارد شونده و خسته نباشید گفتن به طرف مقابل نمود پیدا کنه. 

2-  از مرحوم علامه محمد تقی جعفری(که یه جورایی هم ولایتی هم میشیم) می پرسن که شمارو که همه به نام حضرت آیت ا... فلانی خطاب میکن. تو خونه همسرتون به چه اسمی خطابتون میکنه (مثلا بگه حضرت حجه الاسلام والمسلمین...).ایشون جواب میدن: خانومم منو چچل محمدتقی(کچل محمد تقی) خطاب میکنه 

توضیح کوچولو: ایشون با اینکه خارج از خونه واسه خودشون یک دانشمند و فرد برجسته تلقی می شدند ولی در خانه یک فرد خودمانی و مهربان بودند 

پ.ن: به دلیل مشغله زیاد و اینکه امروز خونمون حسلیب مهمون داریم واسه افطاری تایید نظرات دوستان رو فردا می کنم .ممنون از لطف همه دوستان 

پ.ن۲:نتایج ارشد پس فردا صبح ساعت۱۰ اعلام خواهد شد 

 التماس دعا .

ادراکات رمضانی

تو این چند روز ماه مبارک چند چیزو درک کردم 

۱- بیشتر دوستان یا نزدیکای افطار نظر میدن .و با هنگام سحری 

نتیجه:دم افطار برا اینکه زیاد گشنگی نکشن میان یه سری به نت میزنن تا یه جورایی وقت بگذره واینکه سحری هم که پا میشن بعد خوردن سحری وقبل از اذان که شاید بیکارن و منتظر اذانن تا نمازشونو بخونن باز میان پای نت 

۲-بعد خوردن سحری باید حداقل یک ساعت نخوابم تا با معده پر نخوابم که بعدش دچار معده درد نشم 

۳-امسال فقط ۱ سریال رو تعقیب میکنم. در کل نسبت به پارسال واقعا گند زدند رفت 

۴-سعی میکنم سبزیجات زیاد بخورم تا تشنه نشم و اینکه چای کمرنگم میگن خیلی موثره 

۵- همون ۴تا بود

قضاوت

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های  شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد،

زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

"یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.."

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!منبع:ایران ایران 

برداشت شما در مورد این داستان چیه؟